قدرت اراده
دنیا بارها و بارها به ما ثابت کرده تا هنرمندی از دنیا نرود کسی به یادش نمی افتد، نمونه این مسئله درگذشت جهانبخش صادقی از اهالی شهرستان بافت استان کرمان بود، جالب اینکه بسیاری از مردم کرمان حتی نمی دانستند این هنرمند بزرگ اهل کرمان است نه گرامیداشتی نه نمایشگاهی و نه حتی مقاله ای در نشریات محلی شاید به همین علت است که می گویند خاک کرمان سرد است و هنرمندان از خواجوی کرمانی گرفته تا بسیاری از هنرمندان معاصر پای ماندن در این دیار ندارند اما برخلاف سایرین جهانبخش صادقی پس از سالها به دیارش باز گشت.
جهانبخش با سایر هنرمندان بسیار تفاومت دارد به جرات می توان گفت که بسیاری از انسانهای اطراف ما در طول زندگیشان حتی نمی توانند یک گام از گامهای جهانبخش مرحوم را بردارند.
استاد جهانبخش صادقی دو هزار و 500 تابلو بسیار نفیس خلق کرد و به شدت مورد علاقه استاد فرشچیان بود اما شاید کمتر کسی باور کند این تابلوهای بسیار نفیس را کسی خلق کرده است که تنها 15 درصد توان جسمی یک انسان معمولی را دارد و سالها بر روی تخت متحرکش دراز کشیده و با زحمت بسیار و در حالیکه تنها در هر دستش یک عصب دارد اما با اراده ای شکست ناپذیر و سرشار از عشق به خداوند و امام حسین(ع) تصاویری و تابلوهایی را خلق کرده که آفرینششان از عهده بسیاری از هنرمندان نیز خارج است.


چه کسی فکر می کرد ، فلج و معلول شدن جهان بخش ، بهانه و آغازی باشد برای جهانگیر شدن جهان بخش بوم های نقاشی در حیرت و شگفتی دل سفیدشان را برای کسی پهن کرده بودند ، که قرار بود خوابیده بر روی تخت ، ایستادگی و اراده را نقاشی کند.
جهان بخش قرار بود ، از همت و اراده نقاشی کند و بر سر دِر یأس و نومیدی بکوبد ، جهان بخش اراده کرده بود ، خوابیده و معلول ، ایستادگی و سرو قامتی را نقاشی کند و بر سر در افسردگی و خمودگی بزند .
در ابتدا قلم مو هم بهانه می گرفت و تن به رنگ و نقش نمی داد ، ولی زمانی که دل سفید و روشن بوم را دید که چگونه آبرویش را ، اعتبارش را ، در اختیار جهان بخش قرار داده است ، دست از بهانه جویی برداشت و خود و یال های افسونگر و نقشبندش رادر اختیار همت والا و ایستاده جهانبخش قرار داد.
روزها می گذشت و بوم های نقاشی هر روز در برابر اراده و تلاش جهان بخش سر تعظیم فرو می آوردند و نقش و نگارهای او را در قاب سفید خود میزبانی و سپس اعتبار و آبرو می خریدند و به افتخار بر در و دیوار گالری ها و منازل می نشستند.
سخن از هنرمند بنام و نامی "جهانبخش صادقی" است ، که در سال 1335 در روستای رُستاق گوغر متولد شد.این هنرمند نقاش همشهری در سال 1351 در شب میلاد حضرت امام حسین (ع) در هنگامی که این شب میمون را چراغانی می کرد ، در اثر سانحه تصادف با اتومبیل دچار شکستگی مهره های گردن و ضایعه نخاعی و از آن زمان دچار معلولیت 85درصدی شد.
جهان بخش هنگامی که دچار این سانحه شد ، جوانی بود 16 ساله ، با دنیایی از آمال و آرزوهای رنگ و وارنگ.
عشق به زندگی و طبیعت ، جوانی و معصومیت ، امید و موفقیت ، بروز شخصیت و خلاقیت و سرشاخ شدن با معلولیت ، واژه های بودند که جهان بخش در عنفوان جوانی با آنها درگیر شد.
جهان بخش حتی توانایی حرکت انگشتانش را از دست داده بود و در هر دست تنها یک عصب حرکتی در ید و اختیار او یود .
و کسی حتی در تصورش هم نبود ، که در پس همین یک عصب کم حرکت ، دنیایی از پویایی ، اراده و عشق به زندگی و خواستن نهفته است و دستان بی حرکت او به اندازه جهانی از دست های بی هنر و پر ادعای بعضی از آدمیان دست و انگشت دار .هنر و توانایی خلق می کند.
استاد جهان بخش صادقی وقتی خوابیده به خلق آثار و تابلوهای نقاشی می پردازد ، چه استوار ایستاده ؛ درس سرو قامتی و امیدواری می دهد.
در کلاس درس استاد ، بیش از 120 هنرجو ، امید ، توانایی و خواستن را نقاشی می کنند و به بهانه آموختن نقاشی در کلاس درسش ، تواضع ، عشق ، امید ، حرکت و ایستادگی را می آموزند.
جهان بخش صادقی که هم اکنون شهرتش جهانگیر شده است ، تا کنون بیش از 2500 اثر بیاد ماندنی از خود برجای گذاشته است که در پس هر تابلو علاوه بر زیبایی و خلاقیت های هنری ، جهانی از اراده و همت نقش آفرینی کرده اند. حضور در بیش از 92 نمایشگاه داخلی و بین المللی در کارنامه جهانبش صادقی به افتخار ثبت شده است.
دیدار با شخصیت های کشوری ، مصاحبه با شبکه های خبری داخلی و خارجی به حدی است که در این نوشتار نمی گنجد و تنها به بازدید استاد فرشچیان با آن همه شهرت و افتخار بسنده می کنم که در بازدید از گالری استاد جهان بخش صادقی غرق در تعجب چگونه لب به تحسین این استاد هنرمند همشهری می گشاید.
روزی قلم مو به جای نقاشی بر دل سفید بوم نوشت : خوابیده هم می شود مانند سرو ایستاد ، مانند اقاقیا عطرافشانی کرد ، مانند نارون سایه انداخت و مانند جهان بخش ، جهانی از اراده داشت .